مصطفی شفیع زاده خولنجانی[2]
محمد صادقی[3]
چکیده:
ماده 212 قانون مدنی، معامله اشخاص غیربالغ، غیرعاقل و
غیررشید را به واسطه عدم اهلیت استیفاء، «باطل» دانسته و ماده بعد، معامله محجوران
را نیز «غیرنافذ» دانسته است، در حالی که ماده 1212 قانون مدنی، تصرفات صغیر را
«باطل» و به طور استثناء تملکات بلاعوض صغیرِ ممیز را «صحیح» دانسته است. همچنین،
ماده 1213 قانون مدنی، تصرفات حقوقی مجنون دائمی را مطلقاً «باطل» و اعمال حقوقی
مجنون ادواری را در حال افاقه، «صحیح» دانسته است. ماده 1214 قانون مدنی، تصرفات
غیررشید را غیرنافذ ولی تملکات بلاعوض وی را «صحیح» دانسته است، در حالی که از یک
جهت، معامله چنین اشخاصی را در ماده 212 قانون مدنی، به نحو مطلق «باطل» اعلام
کرده بود و از جهت دیگر، در ماده 213 قانون مدنی، «غیرنافذ» می دانست. نوشتار
حاضر، با رویکرد توصیفی- تحلیلی و به صورت گزیده، با تحلیل مبانی فقهی و حقوقی و
اقوال فقهای امامیه و حقوقدانان ایران در زمینه حجر، سعی در رفع تعارض ظاهری موجود
دارد؛ بدین گونه که قانونگذار در مواد 212 قانون مدنی (جلد اول)، احکام محجوران
مذکور را «باطل» اعلام نموده است و در جلد دوم، از ماده 1207 قانون مدنی به بعد،
به بیان احکام راجع به اشخاص مذکور در ماده 212 پرداخته است و ماده 213 قانون مدنی
ناظر به اشخاصی است که به حکم «قانون» یا «دادگاه» از تمام یا برخی از تصرفات مالی
خود ممنوع شده اند.
کلیدواژگان: حجر، اهلیت استیفاء، محجور، اعمال حقوقی، تصرفات مالی
---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
[1] استادیار دانشکده حقوق دانشگاه شهید بهشتی
[2] دانشجوی کارشناسی ارشد حقوق خصوصی دانشگاه امام صادق علیهالسلام
[3] دانشجوی کارشناسی ارشد حقوق خصوصی دانشگاه امام صادق علیهالسلام
لطفا برای دریافت فایل اصلی مقاله اینجا کلیک نمایید
حجم: 326 کیلوبایت